سهاسها، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

.

سال نو،لباس نو

فرشته مامان امسال هم دیگه کم کم داره تموم میشه. نوروز 1392 ،سفره هفت سین ما دیگه هشت سین میشه.ما امسال سها رو کنار سفره مون داریم،نه کنار سفره هفت سین که توی دلمون.عشق مامان،مامانی و بابایی با یه عالمه ذوق و شوق واست لباس عید خریدن.اینقده خودم ذوق دارم که دلم میخواد عکس لباساتو بذارم تو وبلاگت.اینم عکس لباسای خوشملت:     بقیه عکسها در ادامه مطلب   الهی به سلامتی تنت کنی مامانم ایشالا بریم واسه خرید لبای عروسیت ننه           ...
21 اسفند 1391

اولین برنامه غذایی...

  عزیزترینم دیروز رفتیم دکتر واسه چکاب 5 ماهگیت.شکر خدا همه چی خوب بود و آقای دکتر از روند رشدت راضی بود.به توصیه آقای دکتر کم کم باید واست غذای کمکی هم شروع کنم.اینم برنامه غذای کمکی پنج ماهگی سها جونم : 1-فرنی (آرد برنج + شیر پاستوریزه کم چرب + آب + نبات): از روزی یه قاشق مربا خوری تا یه هفته که میشه 7 قاشق.بعدش به میل خودت که چقدر دوس داری بخوری.تا 15 روز. 2_آب میوه : از روز 15 یک روز درمیان آب سیب و آب هویج به فرنی اضافه میشه. 3-حریره بادام : بعد از یه ماه ،اضافه کردن بادام از یکی تا 6 تا به  فرنی تا 15 روز. این برنامه غذایی دخترم تا شش و نیم ماهگیش.واسه برنامه های بعدی به دکتر مراجعه میشود. برن...
9 اسفند 1391

قهقهه فرشته مامان

الهی من قربون اون قهقهه زدنت برم مامانی. امروز داشتم واست شکلک در میاوردم که شروع کردی به خندیدن اونم از نوع قهقهه.قربونت برم دخترم.چه ناز میخندی مامانی.باباییم سریع ازت فیلم گرفت.این اولین قهقهه زدنت بود گلم.ایشالا که همیشه خندون باشه اون لبای خوشگلت. ...
8 اسفند 1391

اولین سفر

ستاره من... شما هم اولین سفرت رو با مامانی  و بابایی تجربه کردی.سفر که نمیشه گفت ،بهتره بگم مینی سفر.آخه یه سفر درون استانی بود که یک صبح تا شب بیشتر طول نکشید.و اما ماجرای سفر: همراه مامان بزرگ و بابابزرگ و عموها رفتیم کاشمر.صبح ساعت شش حرکت کردیم و ساعت 10 شب هم خونه بودیم.با اینکه اکثر مسیر توی ماشین بودیم ولی بازم خیلی خوش گذشت.خوشگلم تو هم بیشتر مسیر خواب بودی و فقط وقتی ماشین توقف میکرد بیدار میشدی، کمی بازی و گریه و می می ،بعدش تا سوار ماشین میشدیم لالا. واسه همینم توی عکسا همش لالا بودی .فقط زمان ناهار بیدار بودی که تونستم ازت عکس بگیرم.عکساشو بعدا میذارم نفسم .خلاصه اینکه خیلی دختر خانمی بودی و مامانی رو اذیت نکردی.ایشالا...
24 بهمن 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد