سهاسها، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 2 روز سن داره

.

دنیای این روزای سها

عشق مامان دختر گلم این روزا سخت مشغول تلاش برای بزرگ شدنه .از تمرین نشستن گرفته تا خوردن غذای کمکی و خیز برداشتن برای چهاردست و پا کردن.دایره لغاتشم وسیع تر شده و حرفای بیشتری رو میگه.موقع خواب آواز خواب میخونه تا خوابش ببره و وقتی که عصبانی میشه غر میزنه.برای گرفتن همه چی دستاشو دراز میکنه.زمانی که منو بابایی غذا میخوریم چنان نیگا میکنه که دلم واسش غش میره اما فعلا فقط باید فرنی بخوره.توی خیابون همه باهاش بازی میکنن و مجبورم وقتی برگشتم خونه دست و صورتشو بشورم.قربونش برم خیلی ماه شده . دوتا از اولین های سها جونم توی این چند روزه بود.اولین باری که همراه مامانی اومد آرایشگاه و اولین باری که اومد عروسی.عکسای اولین ها رو بعد...
29 شهريور 1392

دنیای این روزای سها(4)

و اما این روزای دخترم: اول اینکه خیلی ماه شدی خانمم.دیگه مامانو کامل میشناسی،وقتی میام نزدیکت خودتو میندازی تو بغلم.باهات که حرف میزنم با لبخند جوابمو میدی.گاهی هم که حواسم بهت نباشه اینجوری صدام میکنی:ادددد.توی مهمونیا که پیشم نشستیو داری بازی میکنی،هر چند دقیقه نیگام میکنی ببینی هستم،وقتی که خیالت از بودنم راحت شد به بازیت ادامه میدی.خلاصه اینکه خیلی مامانی شدی گلم. دیگه کامل میشینی مامانم.همونجور نشسته به اطراف میچرخی.اگه بخوای چیزی رو برداری خودتو خم میکنیو گاهی با صورت می خوری زمین ،بعد سینه خیز اینقده تقلا میکنی تا دستت به چیزی که میخوای برسه. باهات که حرف میزنم قشنگ و با دقت گوش میکنی. عاشق کاغذ خوردنی.تا ازت غافل شم کاغذو ...
29 شهريور 1392

دنیای این روزای سها (2)

نفس مامان 4 روزه دیگه وارد هفت ماهگی میشی.این چند روزه کمی درگیر بودم ،راستش سرمای سختی خورده بودم و حالا که لالایی،میخوام از کارای جدیدی که هرروز یاد میگیری بنویسم که یادم نره چقدر ماه شدی گلم.( تا گفتم لالایی،بیدار شدی و الان داری با اون چشای خوشگلت نیگام میکنی. )            دوستت دارم. دیگه خانمی شدی واسه خودت.احساس میکنم تمام نیگاهات و حرفاتو حرکاتت معنی دار شده.یه جوری نیگام میکنی که میخوام بخورمت.باهام حرف میزنی،با همون دددددد و اغغغغغغغغغغغا گفتنت.یه کمی هم قلدر شدی عسلکم .وقتی چیزی رو که توی دهنت کردی ازت میگیرم، چنان گریه ای میکنی که منو وادار به عذر خواهی میکنی و ...
29 شهريور 1392

دنیای این روزای سها(3)

ستاره من سهای خوشگل مامانی این روزا همچنان مشغول بزرگ شدنی.هر روز کارای جدیدتری یاد میگیری.اینقده ماه شدی که نگو .تازه ترین کاری که انجام میدی اینه که از دیشب واسه چهار دستو پا کردن داری تمرین میکنی.هی به حالت چهاردستو پا خیز برمیداری اما قربونت برم یهو دستات ول میشه و با صورت میای رو زمین .الهی قربونت برم مامانی من که گاهی هم حرصت در میاد و هی غررررررر میزنی.مامانی دست از تلاش برندار.ایشالا تا یکی دو هفته دیگه راه میافتی . یه کار جالبی دیگه ات اینه که همونجور که نشستی خودتو میکشی جلو و حرکت میکنی.مامانی خیلی بانمک این کارو میکنی.هی میذارمت عقب، هی میام میبینم اومدی جلو.گاهی هم اینقد خودتو تکون میدی که با صورت میخو...
29 شهريور 1392

دنیای این روزای سها(5)

چه زیباست مادر بودن و دیدن بزرگ شدن یه فرشته آسمونی که روز به روز در آغوشت رشد میکنه. ناناز مامان،دیگه حسابی راه افتادی... سینه خیز دور اتاقو می چرخیو به هر چی دوس داری خودتو میرسونی.گاهی از زیر مبل یه چیزایی پیدا میکنی،گاهی از بین مبلا رد میشی،حالام که یادگرفتی میری سمت میز تی وی و کشوهاشو باز میکنی و هر چیزی توش باشه می کشی بیرون.الهی مامان فدات شه عروسکم. ودیگه اینکه هنوزم خوب غذا نمیخوری مامانم .تا قاشق رو میبینی لباتو قفل میکنی.نمیدونم شاید به خاطر دندونات باشه.آخه هنوزم دندون نداری.الان که دارم می نویسم یه ساعتی هست که خوابیدی.تب خفیفی داشتی و بهت استامینوفن دادم.خدا کنه دندونات زودی دران و کمتر اذیت شی قشنگم. و بازم خلا...
29 شهريور 1392

دنیای این روزای سها(6)

خانم خانمای من.... در آستانه یک سالگی،اونقده بزرگ شدی و هرروز کارای جدیدی میکنی که باورم نمیشه تو همون  کوچولوی ریزه میزه ای هستی که حتی نمیتونستی شیر بخوری....اما حالا دیگه اینقده بزرگ شدی که  تشکت واست کوچیک شده . سهای من این روزا کلی شیرین کاری میکنه.....دیروز توی آشپزخونه بودم که یهو دیدم روی مبل کنار اپن ایستاده و نیگام میکنه...حالا چه جوری اومده بود روی مبل؟؟؟؟؟ پاشو گذاشته بود روی پشتی کنار  مبل و اومده بود بالا...حالا تا پشتی بغل مبل باشه،سها خانم کجاس؟روی مبل و در حال تلاش برای  دستیابی به وسایل روی اپن . با مامانی کلاغ پر بازی میکنه...تا میگم کلاغ پر،انگشتشو میذ...
29 شهريور 1392
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد