سهاسها، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

.

خنده صدادار

عزیزم امروز که باهات حرف میزدم واسه اولین بار با صدا واسم خندیدی.اینقده قشنگ بود که دلم آب شد.جدیدا وقتی منو میبینی ذوق میکنی و دست و پا میزنی.چقده خوردنی میشی اون لحظه مامانی. دوستت دارم گلم. ...
28 آذر 1391

اولین برف پاییزی

مامانی من،اولین برف پاییزی امروز ساعت 50 دقیقه بامداد همه جا رو سفید پوش کرد.چه زیباست این رحمت خدایی وقتی روی سیاهی ها میشینه و زشتی شون رو به زیبایی تبدیل می کنه.چقدر دوست داشتم می بردمت تو این هوای دلپذیر قدم می زدیم اما اینقده هوا سرده که ترجیح میدم توی خونه بمونی گلم.نمی دونم آخر هفته چه جوری ببرمت خونه عمو تولد امیررضا.کاش تا جمعه هوا بهتر شه. دوستت دارم. ...
27 آذر 1391

دست خوردن

مامانی من ،بلاخره بعد چند روز تلاش برا ی دست خوردن امروز موفق شدی.خواب بودی که صدای ملچ ومولوچت بلند شد.نیگات که کردم دیدم داری با ولع انگشتتو میخوری.قربونت برم مامانی حالا دیگه باید روزی چند بار دستاتو بشورم تا وقتی تو دهنت میکنی تمیز باشن.دخملی مامان هرروز داری شیرین تر و خواستنی تر میشی.رفیق تنهایی هام دوستت دارم.   ...
21 آذر 1391

بازیگوشی

دختر مامان تازگیها عجیب بازیگوش شده.ساعتای بیداریش بیشتر شده و دلش میخواد که وقتی بیداره باهاش حرف بزنیم و بازی کنیم.وقتی باهاش حرف میزنم با اون چشای نازش بهم نگاه میکنه و با اون صدای نازک ومامانیش بهم جواب میده آقو...آقو. خیلی نفس شده.وقتی اونجوری نیگام میکنه و حرف میزنه اشک تو چشام جمع میشه و به خاطر وجودش از خدا ممنون میشم.خیلی دوستت دارم دخترم.  ...
13 آذر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به . می باشد