شیرین شیرین مامان
گلم،عشقم،عسلم
وای که چقده شیرین و ماه شدی این روزا.دو سه روزیه که از درودیوار و مبل و میز تی وی و پای مامانی
و بابایی میگیری و پا میشی.وای که میخوام بخورمت فسقلی مامان.وقتی میخوای یه کار ممنوعه
بکنی،مثلا میخوای دستمال کاغذی یا کاغذ بخوری،یه نیگا به من میکنی و لبخند میزنی و وقتی بهت
میگم مامانی نخور،زودی میکنی توی دهنت و با خنده فرار میکنی.قربونت بشه مادر.
تازگیام که یاد گرفتی میری پشت مبل ها....اولا گیر میکردی و گریه که بیام درارمت اما حالا دیگه
حرفه ای شدی و خودت سرو ته میکنی میای بیرون.شکر مامان،قربون اون انگشت کوچولوت
برم که باهاش به همه چی اشاره میکنی و به من میفهمونی که چی میخوای..... یه لوستر صورتی
توی ورودی خونه اس که یه چند روزه بدجوری نظرتو به خودش جلب کرده.آخه اونقده خوشگل
باهاش حرف میزنی که گاهی بهش حسودیم میشه.
این روزا دخمل ناز مامان بیشتر و بیشتر از همیشه توی دلمون جای خودشو باز کرده.....الهی الهی
الهی همیشه بخندی گلم.دوستت دارم مامانم یه دنیا