سه ماهگی
سه ماهگیت مبارک مامانی
دخترم امروز سه ماهه شدی.سه ماه از روزی که خدا تو رو بهمون هدیه داد میگذره.زود نگذشت این سه ماه،سخت بود اما شیرین.سختیش به خاطر بی تجربگی و تنهاییم بود گلم وگرنه حضور فرشته ای مثل تو،جز زیبایی و شیرینی چیزی به زندگیمون نبخشیده.تو روز به روز بزرکتر میشی و من باتجربه تر.حالا روزا راحت تر و بدون استرس میگذره و ما هرروز منتظر دیدن شیرین کاری های جدیدت هستیم.دو روزه پیش بود که واسه اولین بار رو شونه چپت غلت زدی و خوابیدی. حالا همش می چرخی به پهلوی چپت.خیلی ناز میشی وقتی شبا به پهلو می خوابی عزیزم.نوزاد که بودی خیلی به پهلو میخوابیدی اما دیگه نخوابیدی تا دو روز پیش. امروز به خاطر سه ماهه شدنت خیلی خوشحالم دخترکم اما یه غمی ته دلمه.امروز دومین سالگرد مامانمه.دومین سالگرد فوت مامان بزرگت.چقدر دوست داشتم می بود و من و تو رو تو این روزا و لحظه های قشنگمون همراهی میکرد.الان عکسش روبرومه و داره بهم لبخند میزنه.دلم واسش خیلی تنگ شده.