ستاره 5 ماهه من...

نازنینم

امروز وارد ششمین ماه زندگیت شدی.چقدر بزرگ شدی گلم.هر روز جلوی چشام قد میکشی و من از با تو بودن شادم.چه زیباست حس مادری و وجود فرشته زیبایی مثل تو زیباترش میکنه.هر روز بیشتر از همیشه خدارو شکر میکنم که منو هم لایق مادر شدن کرد و دعا میکنم واسه همه اونایی که چشم انتظارن، منتظر یه فرشته که بیاد و زندگیشون رو نورانی کنه.این روزا دلم خیلی هوای مامانمو میکنه.جاش خیلی خالیه.حالا که خودم مامان شدم ،بیشتر عاشق مامانم شدم.کاش می بود و بهش خدمت میکردم.به خاطر همه اون شبایی که کنار بستر من بیدار موند.به خاطر همه اون روزایی که دیگه باید فارغ از بچه داری استراحت میکرد، اما برای من مادری کرد.کاش می بود و بهش خدمت میکردم.کاش می بود و حق همه محبت هاشو ادا میکردم.سهای مامان،مامان بزرگت خیلی ماه بود.کاش از من راضی باشه.اگرچه میدونم که این حتما دعای خیر مامانم بوده که خدا بابایی و تو رو به من هدیه داده.روحش شاد.

فرشته کوچولوی مامان

این روزا دائم در حال تمرین آوازی.جفت دستاتو تا مچ میکنی تو دهنت و آواز میخونی.گاهی هم واسه عروسکات میخونی.از رابطه ات با بابایی چی بگم که دلم خونه.تا میبینی باباییو،انقده واسش دست و پا میزنی و جیغ میکشی که نگو.خیلی واسش ذوق میکنی.واسه من اینقدر ذوق نمیکنی.حسودیم میشه.توی غلطیدن هم که پروفشنال شدی اونم در حد تیم ملی.دائم در حال قل خوردنی.شبا اگه غلت گیرتو نذارم ،صبح باید از زیر مبل پیدات کنم ،اخه ماشالا خیلی تحرکت زیاده و دور خودت میچرخی. الهی من قربونت برم که حتی توی بغلم هم آروم و قرار نداری و خودت و پرت میکنی جلو .بزرگ شدی و دیگه دوس نداری بخوابی و همش میخوای بغل باشی ،واسه همینم یه کمی غرغرو شدی .نمیذاری که من به کارام برسم.همش میگی بیا منو بگل کن مامانییییییییییییییییییی. 

یه چیز  دیگه:مولتی ویتامین آهن دار تو دوس نداری و موقع خوردنش غرغر میکنی و تفش میکنی بیرون.اما مامانی کوتاه نمیاد.باید تا آخرش بخوری خانمممممممممممم.خوشگلم توی این ماه یه رکورد زدی.رکورد خوابتو شکستی و یه شب از ساعت 12 تا 8 صبح یکسره خوابیدی بدون اینکه واسه می می بهونه بگیری.چه خوابی کردم من اون شب.قربونت برم فرشته من تا همیشه